من کربلاء إلى رفح

من کربلاء إلى رفح

أحمد ماهینی ، المرشح الرئاسی الأمریکی
من کربلاء إلى رفح

من کربلاء إلى رفح

أحمد ماهینی ، المرشح الرئاسی الأمریکی

همگرایی جهانی



فیلم دروازه بان، کار مشترک آلمان و انگلیس نشان داد که: حتی فوتبال هم میتواند: دشمنی های دیرینه را از یاد ببرد، دو کشور آلمان و انگلستان که با هم، جنگهای شدیدی داشته اند، دوست شوند. البته ممکن است دوستی ها کامل نشود، ولی همینکه می گویند جنگ تمام شده، یعنی زمینه دوستی ها آماده ست.  با تحلیل درست حوادث امروز، میتوان به تحلیل تاریخی دست یافت. و اینکه مردم خواهان همزیستی هستند، ولی یک عده فرمانده در رقابت: بی پایان مردم را برعلیه یکدیگر می شورانند. در حادثه تروریستی سریلانکا، بخوبی دیده می شود: در کشوری که 70درصد آن بودایی است، انفجار کلیسا(12درصد) را به مسلمانان(10درصدی) نسبت می دهند! واین نشان می دهد که چگونه، سازماندهی گروههای تامیل و دیگر تروریستها، طوری انجام می شود که: جای پایی از انها باقی نماند. بودائیها اغلب اریایی هستند، و از ایران رفته اند. سریلانکا جزو ممالک ایرانی بوده، و نام فارسی آن سراندیب است. همزمانی بودا با کورش هخامنشیان و دین زرتشت، نشان می دهد که دین حضرت ابراهیم، چگونه مصادره شده است. حضرت ابراهیم در ایران (ایلام) به دنیا آمده، و به رسم ایرانی ها، روز سیزده بدر بت ها را شکسته. ولی دشمنان حضرت ابراهیم، دین او را به نفع خود مصادره کرده اند. در یونان به شکل سقراط و بقراط در امده! در ایران بنام زردشتی، و در هند و شرق آسیا، به نام بودایی است. کلمه بودا از همان بود فارسی است، چنانچه نیشتا یا باشا در ژاپن، به همین معنی است: از بودن و (باش) و نبودن(نیشتا) می اید. و بزرگترین مذهب ژاپنی هاست.  یکی از دلایل این تفاوت ها، پراکندگی وسیع و نبود امکانات ارتباطی بوده است. چون آریا ئی ها، سلاح و رشد جمعیت بیشتری داشته اند، از اوراسیا به ایران، هند و اروپا رفته، سرزمین های وسیعی را در 2500سال پیش گرفته اند. اما به دلیل برتری جویی سران، هر سرزمین تغییراتی، در آئین حضرت ابراهیم بوجود آوردند. اغلب کسانی که این انحراف را ایجاد کردند، از همان بت پرستان زمان ابراهیم بودند، که از او ضربه خورده بودند. لذا برخی آموزه های ابراهیمی:( یا ده فرمان حضرت موسی) را، با بت پرستی به نسبت هر سر زمین! مخلوط کردند تا بتوانند: به سروری خود ادامه دهند.. براساس روایات موجود،  هبوط حضرت آدم در سراندیب بود(ابن عباس هندوستان گفته است) و: دنبال حوا گشت تا او را در عرفات پیدا کرد. با توجه به این حدیث میتوان گفت: زمین و قاره ها در ان موقع، به شکل امروز نبوده! به همین جهت نامگذاری ها متفاوت است. براساس حدیث دحوالارض، زمین از محل خانه خدا گسترش یافته، یعنی بقیه جاها زیر آب بوده، یا هنوز آماده سکونت نبوده است. لذا نسل حضرت آدم، پس از آماده سازی زمین، در ان توزیع شدند. برخی جاها، آب دریاها خشک شد یا: بین خشکی ها جدایی انداخت. هر جمعیتی که سرزمین جدیدی را کشف، یا آن را آماده می کرد، مشخصات جدیدی را هم ایجاد می کرد، که در همه امور مانند ازدواج، زبان و تاریخ موثر بود. مانند بت پرستی که امری آگاهانه، برای مقابله با انبیا بود. ولذا هنگامی که به نسل بعدی می رسید، چندان از ان آگاه نبود، و یا آن را لازم نمی دانست، لذا به دنبال اصل خویش می رفت! تا با انها متحد شود. در جنگهای صلیبی، اروپا می خواست آگاهانه، محدوده خود را جدا نگهدارد. ولی نسل بعد آن را نپسندیدند! به سوی اسیا و هند و آمریکا رفتند، تا اصل خود را پیدا کنند. جنگ جهانی اول و دوم هم، برای حفظ قدرت رایش یا اروپای جدید بود، که نسل بعدی آن را نپذیرفتند، و بازگشت به خویشتن را دنبال کردند. و امروز زمان(فاز) یکی شدن و: با هم شدن همه دنیا است.

کاخ جشنواره در شهرک سینمایی

جشنواره جهانی فیلم فجر در حالی رو به پایان است، که کاخ جشنواره ای وجود ندارد! گاهی پردیس ملت و گاهی چارسو یا فلسطین! در حالیکه شهرک های سینمایی بزرگی بلا استفاده مانده است. شهرک سینمایی غزالی در جاده کرج، و شهرک سینمایی دفاع مقدس در جاده قم. سازمان سینمایی می تواند یک طرح بزرگ، مانند بازار بزرگ چیتگر یا براساس طرحی از: اسکار هالیوود، یک کاخ بزرگ جشنواره برای سال دیگر برپا کند. حداقل 20سالن سینما 10سالن اجتماعات لازم دارد. برای مهمانان خارجی هتل با همه امکانات، و برای مهمانان داخلی پارکینگ و رستوران،  و برای هردو بازار مکاره. ساختمان اداری و فنی هم، برحسب نیاز و پیشنهاد سازمان سینمایی، به کار فرمایی خانه سینما و اجرای شهرداری به سرعت تمام می شود. در این کاخ کسانی خواهند آمد که: یک ویژگی داشته باشند: قبول قانون اساسی جمهوری اسلامی! بنابر این عده ای تصور نکنند که: شهرداری به قانون اساسی پایبند نیست! و اجازه می دهد هنجار شکنی ها و عقده گشایی ها، به خرج دولت انجام شود. طبیعی است اگر از آمریکا سینماگران: ضد رژیم دعوت می شود از ایران، باید سینماگران طرفدار رژِم دعوت شوند. والا همه خط مشی های جمهوری اسلامی، زیر پا می رود! زیرا سینماگران جهان دعوت می شوند تا به جمهوری اسلامی بیایند، و اگر وقتی آمد و دیدند همه کارگردانهای ایرانی، کاسه لیس ترامپ هستند، یا دنبال ایجاد فساد و فحشا و ازارجنسی می باشند، در اسلامی بودن جمهوری شک میکنند! از غرب بریده و از ایران هم بریده شده، سرگردان می ماند که حق باکیست؟ حسرت به دلی کسانی که از طرف: جشنواره با رادیو گفتگو صحبت می کردند، گاهی آدم را متاسف می کرد که: چرا جمهوری اسلامی حقوق به کسانی می دهد، تا بیایند در رادیوی رسمی جمهوری اسلامی، اخلاق و حجاب را زیر سوال ببرند؟ بگویند جشنواره باید با دید بازتر برخورد کند! یعنی فساد و فحشا را، دوباره وارد سینما کنند. چنانچه از فیلمهای ایرانی جشنواره، بر می اید: همگی دنبال رقض و آواز و سیگار کشیدن بودند! در حالیکه هیچیک از فیلمهای خارجی، این دوعنصر را نداشتند. البته این موضوع فقط به: سینماگران بر نمی گردد! حتی استاد دانشگاه امام صادق هم، از این قاعده کنار نیست! وقتی سخنان گوهری را در رادیو می شنوی، واقعا تاسف می خوری که پول عربستان، در دانشگاه امام صادق هم حرف اول را می زند. با اینکه رهبر معظم انقلاب بارها تاکید کرده که: این  آخرین نفس های آمریکا ست و: زور دیگری ندارند.  او می گوید این فکر اشتباه است، و ما را به تحلیل نادرست می رساند! وی قدرت ایران هیچ می داند، گرایش به شرق آمریکا را، به سوی چین می کشاند! حتی برخی تحلیلگران می گفتند: دولت باید به سینما کمک های زیادی کند ولی: نظارتی بر خرج آن نداشته باشد! میلیاردها ریال عیدی، به خانه سینما داده شد، ولی تقسیم درستی نشد و: صدای هنرمندان در آمد. اگر دولت نظارت کند، باید از او گله کرد! ولی وقتی جلوی نظارت او را می گیرند، باز هم تقصیرات را به گردن دولت می اندازند! می گویند دولت نباید به سینماگر دستور دهد، باید دست او را باز بگذارد، تا هر غلطی می خواهد بکند! جایزه بهترین کار گردانی به آقای سروش می دهند، که توانسته آوازه خوانی زن، و رقصیدن مردها را، علیرغم فتوای حرام رهبری و مراجع، در فیلم خود جا دهد! در حالیکه داریوش ار جمند در فیلم پرده آخر می گوید: چه فرقی است بین سربازی که: از جنگ فرار می کند، با بازیگری که از صحنه فرار می کند. آیا هنوز جمهوری اسلامی حق ندارد: عناصر نفوذی و فراری را مجازات کند؟ یا حداقل جلوی ضربه زدن بیشتر: انها را بگیرد.

سینمای آنالوگ

 سینمای آنالوگ هم، با اینکه هنوز با دیالوگ ایرانی ها، هماهنگ نشده در جشنواره فجر درخشید! مقام اول را در تعداد کشورهای شرکت کننده، و حجم فیلم های ارسالی، به دست آورد. حتی اگر کتاب گینس هیچکدام از اینها را نبیند! ولی مردم ایران همچنان منتظر می مانند: تا سینمای آنالوگ که به تقلید از سینمای غرب، خود را خدای امروزی می داند، تن به دیالوگ بدهد و: حرف مردم ایران را بشنود و بهتر شود. زندگی در کاخ جشنواره و محبوس شدن در: اتاق شیشه ای و دیدن با چشم عدسی ها، نمی تواند مردم ایران را بترساند، و در مقابل خدایان سینما به کرنش وادارد.  جایزه دادن به چند منتقد دستوری، برای ندیدن وجه مشترک فرهنگ اسلامی ایرانی، نمی تواند دوام زیادی داشته باشد. سینما باید بیان کننده غرور و فرهنگ ایرانی باشد. در صنعت نفت و در صنایع فضایی، حتی در صنایع سینمایی باید حرف اول را بزند. نباید مقهور اختراعات یک نفر در سینمای هالیوودی، یا دیجیتال شد. زیرا همه اختراعات سینمایی آن در پشت صحنه ها، برای این است که انسان را از دنیای واقعی جدا کند. و او را برای پوچی، حودکشی و جادو جنبل آماده کند. چیزی که درست در نقطه مقابل فرهنگ ایرانی است که: آنقدر واقعیت ها در تاریخ خود دارد، که هرچه سینما به آنها بپردازد، مانند گنجینه نفتی ناتمام است